بعد از عملیات رفت مسافرت!
داشت با آب قمقمه اش وضو می گرفت برای نماز صبح، گفتم: «بی تجربه ای، آب لازمت می شد؛ شايد چند روزی بی آب باشيم.» گفت: «لازم نمی شه من مسافرم.» عمليات که تمام شد ديدمش، رفته بود مسافرت.
نظرات شما عزیزان:
کد را وارد نمایید:
عکس شما